چهل سالگی

چهل سالگی

گاه گاهی با خودم گپ می زنم...
چهل سالگی

چهل سالگی

گاه گاهی با خودم گپ می زنم...

پست موقت برای فرد خاص

دوست عزیزی که برای من کامنت های غیر قابل انتشار گذاشتید، لطفا اگر این پست رو مشاهده می فرمایید یک رمز برای من کامنت کنید. من به سایتی که فرمودید نمیتونم مراجعه کنم و رمز بدم خدمتتون، برام یک رمز دلخواه کامنت بگذارید تا براتون پاسخ رو بنویسم عزیزجان.


------

بعدا نوشت یک؛  عزیزدل بله منظورم خود شما بودید، کامنت هاتون رو دیدم، ان شالله فردا یا پس فردا با هم صحبت می کنیم، این رو نوشتم که منتظرتون نگذارم و مستحضر باشید که پیام ها رو خوندم. نگران هم نباشید ابدا چیزی رو تایید نمی کنم.

بعدا نوشت دو: صوفی جان منظورم شما نبودید عزیزدلم، در کمال شرمندگی حتی نمی دونستم پسر دومتون هم قدم به این دنیا گذاشتند! متشکرم از لطف تون و اینجا نوشتم چون نمی خواستم کامنت ها رو منتشر کنم.

نظرات 3 + ارسال نظر
tatijun 31 اردیبهشت 1400 ساعت 08:40

نگرااااان شدمممم لااقل بگو که حالا خوبههههه

tatijun 2 خرداد 1400 ساعت 18:29

لعیااااااااا چی شدی

tatijun 27 آذر 1400 ساعت 16:08

لعیا جان کجاااایی دقیقا کجاااایی؟؟؟

لعیا نیست ندا نیست چرا نیستین آخه
نمیگین آدم میترسه نگران میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد