دوست عزیزی که برای من کامنت های غیر قابل انتشار گذاشتید، لطفا اگر این پست رو مشاهده می فرمایید یک رمز برای من کامنت کنید. من به سایتی که فرمودید نمیتونم مراجعه کنم و رمز بدم خدمتتون، برام یک رمز دلخواه کامنت بگذارید تا براتون پاسخ رو بنویسم عزیزجان.
------
بعدا نوشت یک؛ عزیزدل بله منظورم خود شما بودید، کامنت هاتون رو دیدم، ان شالله فردا یا پس فردا با هم صحبت می کنیم، این رو نوشتم که منتظرتون نگذارم و مستحضر باشید که پیام ها رو خوندم. نگران هم نباشید ابدا چیزی رو تایید نمی کنم.
بعدا نوشت دو: صوفی جان منظورم شما نبودید عزیزدلم، در کمال شرمندگی حتی نمی دونستم پسر دومتون هم قدم به این دنیا گذاشتند! متشکرم از لطف تون و اینجا نوشتم چون نمی خواستم کامنت ها رو منتشر کنم.
نگرااااان شدمممم لااقل بگو که حالا خوبههههه
لعیااااااااا چی شدی
لعیا جان کجاااایی دقیقا کجاااایی؟؟؟
لعیا نیست ندا نیست چرا نیستین آخه
نمیگین آدم میترسه نگران میشه