چهل سالگی

چهل سالگی

گاه گاهی با خودم گپ می زنم...
چهل سالگی

چهل سالگی

گاه گاهی با خودم گپ می زنم...

هرگز سرد نمی شود...

 

از همه دوستانی که احوالم رو جویا شدند قلبا متشکرم و بابت عدم تایید کامنت ها پوزش می طلبم

مادرم، مادر عزیزتر از جانم ناگهان پر کشید...

 و دیگه نه نایی مونده و نه توانی برای ادامه روزهای بسیار سخت...

بی انتها سخت

بی انتها سیاه و تیره رنگ

بی انتهای بی انتها...



نظرات 14 + ارسال نظر
لیلی 27 اسفند 1400 ساعت 19:06

سلام من خیلی متاثر شدم.خدا مادرتون رو رحمت کنه و بقای عمر شما باشه

خاموش 28 اسفند 1400 ساعت 13:27

خدا بیامرزدشون وبه شما صبر بده .مرگ مادر بسیار بسیار سخته.

لیلا 28 اسفند 1400 ساعت 18:12

روحشون شاد.خدا بهتون صبر بده.

فرشته 1 فروردین 1401 ساعت 02:11

تسلیت منو بپذیرین

دل آرام 3 فروردین 1401 ساعت 00:59

خدایا. چه قدر سخت. خدا صبر بهت بده عزیزم

سمیرا 4 فروردین 1401 ساعت 14:25 https://khalvateman66.blogsky.com/

چقدر ناراحت شدم براتون، خدا بهتون صبر بده
جاشون تو بهشته انشاالله

سهیلا 5 فروردین 1401 ساعت 09:22

خدا بیامرزتشون و به شما صبر بده .

نسیم 6 فروردین 1401 ساعت 13:12

رابعه 14 فروردین 1401 ساعت 09:28

سلام لعیا جون خدا بهتون صبر و تحمل با هم بده روح مادرتون شاد و قرین آرامش.

شیرین 15 فروردین 1401 ساعت 12:57

آخی عزیزم خدارحمتشون کنه روحشون درآرامش ابدی
پست آخرتون درموردماسک عسل بود گفتین مادرتون مسن نیستن
خیلی سخته بی مادری توهرسنی که باشی وقتی مادرت میره هیچکس وهیچ چیزنمیتونه جاشوپرکنه خدابهت صبربده عزیزم

tatijun 16 فروردین 1401 ساعت 16:18

آخ که چقدر ناراحت شدم،تسلیت میگم؛ خدا رحمتشون کنه، روحشون شاد؛ خدا بهتون صبر بده

میترا 21 فروردین 1401 ساعت 13:50

تسلیت عرض میکنم روحشون شاد

نغمه 22 فروردین 1401 ساعت 10:50

خدا رحمتشون کنه و انشاءا... به شما صبر بده.

لیلا 3 تیر 1401 ساعت 19:48

ای کاش بیایی و دوباره بنویسی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد